.:: علیرضا یونسی ::.



از ابتدای کار این وبلاگ و انتشار مطالب ما در اون (یعنی 769 روز پیش تا به حال)،  بسیاری از دوستان لطف کردند و نطراتشون و حتی انتقاداتشون رو برای ما فرستادند. در ادامه توجه شما رو به خوندن اونها جلب می کنم.


دوستی از شهر دوست داشتنی یزد، در رابطه با مطلب  بیست تفاوت زندگی قبل از برجام و پسابرجام  برای ما فرستادند: 

   "خیلی ببخشیدا

ولی خیلی آدم احمقی هستی

این مزخرفات که از خودت در آوردی که هیچ
ولی از روی حرف خودت جالبه بدونی
هم لجوجی هم کوری و هم نادونی
دوران شما بی ترمزا گذشته عزیزم
خداروشکر اون رییسی بی ترمز نیومد رو کار و گرنه الان باید سنگ آسیاب می کردیم می خوردیم"

نطر این دوستمون برای ما بسار زیبا بود و امیدوار کننده از جهتی و ناامید کننده از جهتی دیگه، خوشحال و امیدوار شدیم که تونستیم، حداقل دل دشمنان این نظام اسلامی رو به درد بیاریم و کمی خنک بشیم ;) و ناراحت از اینکه هنوز هم انواع فحاشی ها رو با یه کلاه شرعی "خیلی ببخشید قبلش" قابل انجام می دونیم!  در هر جال کامنت فکاهی جالبی بود، استاد، دوباره به ما سر بزن!




دوستان عزیزی مثل آقایان مازیار، علی، حمید، محمدجواد، روح الله، جناب آذرکار عزیز، جناب سیدی، خانوم مینا و خانوم مختاری از شهر اقلید و خیلی های دیگه هم مثل همیشه بهمون توجهاتی رو عنایت داشتند، که الحق و الانصاف شایسته ش نیستیم و جملاتی رو برای ما فرستادند که درخورشون نیستیم و از همینجا در این عید سعید، دست همه شون رو میبوسیم!!






منصور حلاج را درظهر ماه صیام (روزه) از کوی جذامیان گذرافتاد.

جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.

حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.

جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.

حلاج گفت آنها روزه اند و برخاست.

غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.

شاگردان گفتند: ما دیدیم که تو روزه شکستی

حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم.

روزه شکستیم، اما دل نشکستیم

 

"آن شــب که دلی بود، به میخانه نشستیم

آن توبه صــدساله، به پیمـانه شـکسـتیم

از آتــش دوزخ نهراسیــم که آن شـــب

ما توبـه شـکسـتیــم، ولی دل نشکستیم"


به گزارش نگاره فردا به نقل از گرداب، این روزها شاید دیگر کمتر کسی از بازی «پوکمون گو» بی‌خبر باشد و علاقه‌مندان به بازی‌های رایانه‌ای و خصوصا واقعیت افزوده، فناوری جدیدی که پوکمون گو به بهترین نحو از آن بهره جسته است، نه تنها نام این بازی را شنیده‌اند، بلکه احتمالا اخبار مربوط به آن را نیز دنبال می‌کنند.

پوکمون گو کاربران را وادار می‌کند با کمک دوربین گوشی‌های هوشمندشان، به دنبال پوکمون‌ها بگردند، موجوداتی خیالی که اگرچه در دنیای واقعی دیده نمی‌شوند، اما با دوربین‌ها قابلیت دیده شدن دارند. این فناوری همان واقعیت افزوده است که پیش از این هم در دنیای فناوری تحولی ایجاد کرده بود و در بازی‌ها و برخی اپلیکیشن‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت، اما با ورود پوکمون‌ها به عرصه بیشتر در بازی‌ها جای خود را باز کرد.



پوکمون گو که توسط «نینتندو» ی نام آشنا در حوزه بازی طراحی شده، گویی راه چندین ساله بعضی بازی‌ها را یک شبه رفته و در این یک ماه، نه تنها بازی‌های موفقی چون «کندی کراش» در آمریکا را پشت سر گذاشته، بلکه برای فروشگاه‌های آنلاینی مانند اپ‌استور هم  با شکستن رکوردهای دانلود همراه بوده و همچنین سرمایه‌گذارانش را به موفقیتی عظیم رسانده و افزایش سهام را برای آنها به ارمغان آورده است.

هر کسی از ظن خود یار پوکمون گو شده، بازیکنان که این بار با یک بازی روبه‌رو هستند که خلاف دیگر بازی‌های بی‌تحرک، آنها را از جایشان بلند کرده و به بیرون از خانه می‌کشد و به نظر نمی‌رسد از این وضعیت ‌ناراضی باشند، رستوران‌ها و سایر مراکز تفریحی که با طیب خاطر از این بازیکنان که از هیچ جا برای یافتن پوکمون‌ها نمی‌گذرند، استقبال می‌کنند، مارکت‌های آنلاین اپلیکیشنی که درصدی از پرداخت‌های درون‌برنامه‌ای بازی‌ها به آنها می‌رسد، همه و همه از نینتندو و پوکمون‌گو و طراحان این بازی راضی هستند.

واضح است که بیش از همه، طراحان و سرمایه‌گذاران پوکمون گو از همه‌گیر شدن این بازی رضایت خاطر دارند، چراکه سهامشان روز به روز در حال افزایش است و حتی اگر کشورهایی به دلیل مسائل امنیتی مانع ورود این بازی شوند، دلیلی برای ناراحتی آن‌ها وجود ندارد، تا همین حالا نیز پوکمون گو مشتریان خود را پیدا کرده که غیر از دانلود رایگان این بازی، حاضرند حتی با پرداخت درون برنامه‌ای، از سایر امکانات این بازی بهره‌مند شوند.

البته در این میان، کسانی هم هستند که پوکمون گو موجب تشویش خاطرشان شده است. برای مثال می‌توان از مکان‌های بعضا امنیتی نام برد که از هجوم پوکمون‌ها و متعاقبا کسانی که به دنبال پوکمون‌ها می‌روند تا شکارشان کنند در امان نیستند، همچنین در بعضی کشورها اجازه بازی به نظامیان داده نشده است، بعضی بدون اجازه وارد ملک‌های شخصی شده و برای مالکین مزاحمت ایجاد کرده‌اند و برخی دیگر آنقدر درگیر بازی شده‌اند که در حین تلاش برای یافتن پوکمون‌ها در جاده، کوه و سایر مکان‌های خطرناک، خود را دچار سوانح جبران‌ناپذیر کرده‌اند.

در ایران، گویا خلاف بسیاری کشورها و البته هم جهت با برخی دیگر، دید مثبتی به پوکمون گو وجود ندارد. این بازی برای مسئولان جنبه امنیتی به خود گرفته است، بنابراین با انتشار و گسترش آن، بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای که تحت نظر وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی فعالیت می‌کند و وظیفه نظارت بر بازی‌ها و مجوز دادن به آنها را بر عهده دارد، مواضع متفاوتی در برابر این بازی اتخاذ کرد.

بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای در ابتدا از شرایط پوکمون گو برای حضور در ایران، شامل انتقال سرورهای بازی و هماهنگی برای مکان‌هایی که پوکمون‌ها باید در آنها یافت شوند سخن گفت، اما در موضع رسمی خود با استناد به نظام رده‌بندی سنی اسرا، بازی را از نظر محتوا جهت انتشار در ایران بلامانع دانست و البته انتشار آن را با اشاره به مسائل امنیتی و اجتماعی که ممکن است موجب اختلال شوند، به نهادهای مربوط به امنیت اجتماعی و ملی محول کرد و اعلام کرد که این بازی توسط بنیاد فیلتر نشده است.

پس از موضع رسمی بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای، نوبت به معاون قضایی دادستان کشور رسید که در برابر پوکمون گو جبهه خود را اعلام کرده و اظهار کند که این بازی در کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه فیلتر شده و حتی نهادهای امنیتی از این عمل تقدیر کردند. سیدابوالحسن فیروزآبادی - رئیس مرکز ملی فضای مجازی- نیز تصمیم این کارگروه مبنی بر فیلتر پوکمون گو در صورت انتشار را تایید کرد.

جالب توجه است که تصمیم برای فیلتر بازی پوکمون گو در شرایطی صورت گرفته که این بازی هنوز در ایران به صورت رسمی منتشر نشده است و همین حالا هم بازیکنان ایرانی در صورت علاقه و تمایل باید با استفاده از وارد آن شوند که البته به گفته نصراللـه جهانگرد، در حال حاضر همه افراد به دسترسی دارند و فیلتر سایت‌ها و محتواهای مجرمانه و مغایر با ارزش‌ها، دیگر راهی برای جلوگیری از نفوذ به این مطالب نیست.

همین حالا در کشور روسیه، یک شرکت بازی‌سازی با کمک نهادهای دولتی، بازی مشابه پوکمون گو طراحی کرده‌ که پوکمون‌هایش در مراکز تفریحی و فرهنگی یافت می‌شوند و درواقع با این کار، در کنار توجه به علاقه‌مندی‌ بازی‌کنان به مسائلی مانند واقعیت افزوده، یک بازی بومی با هدف‌های خودش ساخته تا بدین ترتیب بازی‌کنان را از فرصت‌ها و تمایلاتشان محروم نکند و همچنین فرصت‌های بازی‌سازی را نیز در کشورش ایجاد کند.

با توجه به موضع‌گیری کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه و تصمیم آنها برای فیلتر کردن بازی پوکمون گو، البته قطعا پس از ورود قطعی این بازی به کشور که به نظر نمی‌رسد با موانع موجود توسط سازندگانش به صورت رسمی انجام شود، همچنین دسترسی حال حاضر بازی‌کنندگان ایرانی به این بازی‌ که اغلب راهی را برای دور زدن قوانین و شکستن سد فیلترها می‌یابند، باید دید تلاش سازمان‌ها و بازی‌سازان ایرانی برای مقابله و رقابت با این بازی چیست.


چند روز پیش سر کلاس استادی بودم یه تکه شعر از مجتبی کاشانی خواند خیلی زیبا بود 

خواستم بنویسم شما هم بخونید و استفاده ببرید :

ذهن ما باغچه است


گل در آن باید کاشت


گر نکاری، گلِ من


علف هرز در آن می روید


زحمتِ کاشتنِ یک گل سرخ


کمتر از زحمتِ برداشتنِ هرزگیِ آن علف است.




پ.ن ~ متن کامل شعر به نام ذهن ما :


ذهن ما زندان است،


ما در آن زندانی.


قفل آن را بشکن،


در آن را بگشای


و برون آی از این دخمه ظلمانی.


نگشایی گل من، خویش را حبس در آن خواهی کرد.


همدم جهل در آن خواهی شد،


همدم دانش و دانایی محدوده خویش.


و در آن ویرانی


همچنان تنگ نظر می مانی.


هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است.


ذهن بی پنجره بی پیغام است.


ذهن بی پنجره دود آلود است.


ذهن بی پنجره بی فرجام است.


بگشاییم در این تاریکی روزنه ای


و بسازیم در آن پنجره ای،


بگذاریم ز هر دشت نسیمی بوزد،


بگذاریم ز هر موج خروشی بدمد،


بگذاریم که هر کوه طنینی فکند،


بگذاریم ز هرسوی پیامی برسد.


بگشاییم کمی پنجره را.


بفرستیم که اندیشه هوایی بخورد،


و به مهمانی عالم برود.


گاه عالم را در خود به ضیافت ببریم.


بگذاریم به آبادی عالم قدمی


و بنوشیم ز میخانه هستی قدحی،


طعم احساس جهان را بچشیم،


و ببخشیم به احساس جهان خاطره ای.


ما به افکار جهان درس دهیم


و ز افکار جهان مشق کنیم.


و به میراث بشر، دین خود را بدهیم،


سهم خود را ببریم،


خبری خوش باشیم،


و خروسی باشیم،


که سحر را به جهان مژده دهیم،


نور را هدیه کنیم.


و بکوشیم جهان، به طراوت و ترنم، تسکین و تسلی برسد.


و بروید گل بیداری، دانایی، آبادی


در ذهن زمان.


و بروید گل بینایی، صلح، آزادی، عشق


در قلب زمین.


ذهن ما باغچه است،


گل در آن باید کاشت


و نکاری گل من، علف هرز در آن می روید.


زحمت کاشتن یک گل سرخ


کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است!


گل بکاریم بیا


تا مجال علف هرز فراهم نشود.


بی گل آرایی ذهن


نازنین،


نازنین،


هرگز آدم، آدم نشود.


مجتبی کاشانی


در زمان خلافت على علیه السلام در کوفه ، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى در نزدِیک مرد مسیحى پیدا شد. على او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که :((این زره از آن من است ، نه آن را فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام . و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ام ))

قاضى به مسیحى گفت : خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى گویى ؟

او گفت : این زره مال خود من است و در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمى کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد)

قاضى رو کرد به على و گفت : تو مدعى هستى و این شخص منکر است ، على هذا بر تو است که شاهد بر مدعاى خود بیاورى .

على خندید و فرمود:((قاضى راست مى گوید، اکنون مى بایست که من شاهد بیاورم ، ولى من شاهد ندارم ))

قاضى روى این اصل که مدعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.

ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى دانست که زره مال کى است ، پس از آنکه چند گامى پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت ، گفت : این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست ، از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره از على است . طولى نکشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم على در جنگ نهروان مى جنگد.


یکی از بزرگترین دستاورد های ی رژیم طاقوت - البته به ضعم خودشان - حمایت از رژیم سلطنتی و استبدادی سلطان قابوس در کشور عمان بوده است. ایران نخستین کشور منطقه بود که پس از کودتای سلطان قابوس علیه پدرش در سال 1970 از او حمایت کرد و دولت او را قانونی خواند.
نیتی های حاصل از حکومت اولیگارشی و بی قانونی بر مردم فقیر عمان، جنبش های انقلابی گوناگونی در سراسر این کشور بوجود آورد. یکی از این قیام های مسلحانه، شورش یا انقلاب ظفار است.

برای دوستانی که نمی دانند شورش ظفار چیست:
«شورش ظُفار یا انقلاب ظفار (به عربی: ثورة ظفار) به نبرد چپ‌گرایان عمانی با حکومت سلطنتی این کشور در استان ظفار در شرق این کشور گفته می‌شود. این نبرد با تأسیس جبهه آزادی‌بخش ظفار در ۱۹۶۲ میلادی آغاز شد و با شکست کامل مخالفان در سال ۱۹۷۵ پایان یافت. هدف اصلی شورشیان سرنگونی سلطان عمان (سلطان قابوس) بود. آنان به این هدف نرسیدند، اما حکومت عمان وادار به انجام اصلاحات گسترده‌ای شد.» منبع: ویکی پدیا فارسی
اما موضوع از آنجایی جالب می شود که حکومت وقت ایران، بصورت کاملا داوطلبانه پیشنهاد دخالت مسلحانه به همراه ارتش سلطنتی بریتانیا در امر خاتمه به جنبش ظفار را به سلطان قابوس اعلام می دارد.
برای ختم غائله ظفار، حکومت محمدرضا پهلوی، حدود 4000 نفر از نیروهای مسلح ایران را که شامل افسران و نیروهای وظیف ارتش بودند را راهی بیابان های عمان می کند تا به همراه 10000 نفر از خود کشور عمان و 500 نفر از بریتانیا شورش 1800 نفری را خفه کنند.
ارتش ایران با همکاری دیگر قوای حاضر نقش تعیین کننده ای داشته است به گونه ای که از آن هنگام تاکنون به عقیده برخی تحلیلگران عرب، سلطان قابوس حکومتش را مدیون ایرانی‌هایی می‌داند که در روزهای سخت به یاری‌اش شتافتند. اما به چه قیمتی؟!
نتیجه هر جنگ تلفاتی است که غیر قابل انکار است، البته بسته به زمینه های بروز نزاع نظامی متفاوت است. اما چیزی که در آمار پس از جنگ در سال 1975 اعلام می شود؛ روایتگر مرگ بسیاری از افسران کادر و نیروهای وظیفه ارتش ایران است!
این جنگ که میان دو جبهه مخالف دولت شامل: جبهه آزادی‌بخش ظفار - جبهه مردمی برای آزادی خلیج عربی اشغالی - جبهه مردمی برای آزادی عمان و موافق دولت شمال: ارتش حکومتی عمان - ارتش ایران - ارتش بریتانیا در می گیرد، متاسفانه به کام سلطان قابوس به پایان می رسد.
در کند و کاوهای صورت گرفته در آمار اعلامی پس از شورش ظفار، بیان می شود که تعداد تلفات بریتانیا 24 نفر از 500 نفر، تلفات ارتش عمان 187 نفر از 10000 نفر و تعداد تلفات ارتش ایران بیش از 700 نفر از میان 4000 نفر بوده است!
آماری که پس از بیش از 40 سال، دل هر ایرانی را خون می کند! آخر چرا باید جوانان ایرانی در صحراهای عمان در حمایت از سلاطین دیکتاتور عرب که ترسی از ریختن خون ها ندارند بمیرند. با چه هزینه ای حکومت محمدرضا پهلوی تلاش در جا کردن خود میان کشورهای عرب می کرده است؟
این سوالی است که امروزه باید از کاخ نشین های مراکز استان ها که امروزه در پیج اینستاگرامشان عکس شاه ملعون را می گذارند برای دو سه تا لایک پرسید. بله این هم برگ ذرین دیگری از افتخارات دوران شاهنشاهی!
البته این همه ماجرا نیست؛ در سه دهه اول پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران او هیچ‌گاه به تهران سفر نکرد. اما در اوج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸  در گرماگرم روزهای فتنه به تهران رفت که خود بسی در شبهه و ابهام است. سومین سفر قابوس به تهران شهریور ۱۳۹۲ و اندکی پس از آغاز دوران ریاست جمهوری انجام شد.


پ.ن.: راستی یادتون هست که اولین دوره های مذاکرات به دعوت عمان در کشور عمان برگذار شد؟ یه جورایی آفتاب تابان برجام رو به سلطان قابوس مدیونیما.

یادداشتی از علیـرضا یونسـی

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ماينر و ارز ديجيتال malaysiarlyo3 cant خدمات زيبايي پوست و مو Steven نوشته های ساعت صفر ویزور رکس سافت