از ابتدای کار این وبلاگ و انتشار مطالب ما در اون (یعنی 769 روز پیش تا به حال)، بسیاری از دوستان لطف کردند و نطراتشون و حتی انتقاداتشون رو برای ما فرستادند. در ادامه توجه شما رو به خوندن اونها جلب می کنم.
دوستی از شهر دوست داشتنی یزد، در رابطه با مطلب بیست تفاوت زندگی قبل از برجام و پسابرجام برای ما فرستادند:
"خیلی ببخشیدا
ولی خیلی آدم احمقی هستی
منصور حلاج را درظهر ماه صیام (روزه) از کوی جذامیان گذرافتاد.
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.
جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.
حلاج گفت آنها روزه اند و برخاست.
غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.
شاگردان گفتند: ما دیدیم که تو روزه شکستی.
حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم.
روزه شکستیم، اما دل نشکستیم
"آن شــب که دلی بود، به میخانه نشستیم
آن توبه صــدساله، به پیمـانه شـکسـتیم
از آتــش دوزخ نهراسیــم که آن شـــب
ما توبـه شـکسـتیــم، ولی دل نشکستیم"
به گزارش نگاره فردا به نقل از گرداب، این روزها شاید دیگر کمتر کسی از بازی «پوکمون
گو» بیخبر باشد و علاقهمندان به بازیهای رایانهای و خصوصا واقعیت
افزوده، فناوری جدیدی که پوکمون گو به بهترین نحو از آن بهره جسته است، نه
تنها نام این بازی را شنیدهاند، بلکه احتمالا اخبار مربوط به آن را نیز
دنبال میکنند.
پوکمون
گو کاربران را وادار میکند با کمک دوربین گوشیهای هوشمندشان، به دنبال
پوکمونها بگردند، موجوداتی خیالی که اگرچه در دنیای واقعی دیده نمیشوند،
اما با دوربینها قابلیت دیده شدن دارند. این فناوری همان واقعیت افزوده
است که پیش از این هم در دنیای فناوری تحولی ایجاد کرده بود و در بازیها و
برخی اپلیکیشنها مورد استفاده قرار میگرفت، اما با ورود پوکمونها به
عرصه بیشتر در بازیها جای خود را باز کرد.
پوکمون
گو که توسط «نینتندو» ی نام آشنا در حوزه بازی طراحی شده، گویی راه چندین
ساله بعضی بازیها را یک شبه رفته و در این یک ماه، نه تنها بازیهای موفقی
چون «کندی کراش» در آمریکا را پشت سر گذاشته، بلکه برای فروشگاههای
آنلاینی مانند اپاستور هم با شکستن رکوردهای دانلود همراه بوده و همچنین
سرمایهگذارانش را به موفقیتی عظیم رسانده و افزایش سهام را برای آنها به
ارمغان آورده است.
هر کسی از ظن خود یار پوکمون گو شده، بازیکنان که
این بار با یک بازی روبهرو هستند که خلاف دیگر بازیهای بیتحرک، آنها را
از جایشان بلند کرده و به بیرون از خانه میکشد و به نظر نمیرسد از این
وضعیت ناراضی باشند، رستورانها و سایر مراکز تفریحی که با طیب خاطر از
این بازیکنان که از هیچ جا برای یافتن پوکمونها نمیگذرند، استقبال
میکنند، مارکتهای آنلاین اپلیکیشنی که درصدی از پرداختهای
درونبرنامهای بازیها به آنها میرسد، همه و همه از نینتندو و پوکمونگو و
طراحان این بازی راضی هستند.
واضح است که بیش از همه، طراحان و
سرمایهگذاران پوکمون گو از همهگیر شدن این بازی رضایت خاطر دارند، چراکه
سهامشان روز به روز در حال افزایش است و حتی اگر کشورهایی به دلیل مسائل
امنیتی مانع ورود این بازی شوند، دلیلی برای ناراحتی آنها وجود ندارد، تا
همین حالا نیز پوکمون گو مشتریان خود را پیدا کرده که غیر از دانلود رایگان
این بازی، حاضرند حتی با پرداخت درون برنامهای، از سایر امکانات این بازی
بهرهمند شوند.
البته در این میان، کسانی هم هستند که پوکمون گو
موجب تشویش خاطرشان شده است. برای مثال میتوان از مکانهای بعضا امنیتی
نام برد که از هجوم پوکمونها و متعاقبا کسانی که به دنبال پوکمونها
میروند تا شکارشان کنند در امان نیستند، همچنین در بعضی کشورها اجازه بازی
به نظامیان داده نشده است، بعضی بدون اجازه وارد ملکهای شخصی شده و برای
مالکین مزاحمت ایجاد کردهاند و برخی دیگر آنقدر درگیر بازی شدهاند که در
حین تلاش برای یافتن پوکمونها در جاده، کوه و سایر مکانهای خطرناک، خود
را دچار سوانح جبرانناپذیر کردهاند.
در ایران، گویا خلاف بسیاری
کشورها و البته هم جهت با برخی دیگر، دید مثبتی به پوکمون گو وجود ندارد.
این بازی برای مسئولان جنبه امنیتی به خود گرفته است، بنابراین با انتشار و
گسترش آن، بنیاد ملی بازیهای رایانهای که تحت نظر وزارت ارشاد و فرهنگ
اسلامی فعالیت میکند و وظیفه نظارت بر بازیها و مجوز دادن به آنها را بر
عهده دارد، مواضع متفاوتی در برابر این بازی اتخاذ کرد.
بنیاد ملی
بازیهای رایانهای در ابتدا از شرایط پوکمون گو برای حضور در ایران، شامل
انتقال سرورهای بازی و هماهنگی برای مکانهایی که پوکمونها باید در آنها
یافت شوند سخن گفت، اما در موضع رسمی خود با استناد به نظام ردهبندی سنی
اسرا، بازی را از نظر محتوا جهت انتشار در ایران بلامانع دانست و البته
انتشار آن را با اشاره به مسائل امنیتی و اجتماعی که ممکن است موجب اختلال
شوند، به نهادهای مربوط به امنیت اجتماعی و ملی محول کرد و اعلام کرد که
این بازی توسط بنیاد فیلتر نشده است.
پس از موضع رسمی بنیاد ملی
بازیهای رایانهای، نوبت به معاون قضایی دادستان کشور رسید که در برابر
پوکمون گو جبهه خود را اعلام کرده و اظهار کند که این بازی در کارگروه
تعیین مصادیق مجرمانه فیلتر شده و حتی نهادهای امنیتی از این عمل تقدیر
کردند. سیدابوالحسن فیروزآبادی - رئیس مرکز ملی فضای مجازی- نیز تصمیم این
کارگروه مبنی بر فیلتر پوکمون گو در صورت انتشار را تایید کرد.
جالب
توجه است که تصمیم برای فیلتر بازی پوکمون گو در شرایطی صورت گرفته که این
بازی هنوز در ایران به صورت رسمی منتشر نشده است و همین حالا هم بازیکنان
ایرانی در صورت علاقه و تمایل باید با استفاده از وارد آن شوند که
البته به گفته نصراللـه جهانگرد، در حال حاضر همه افراد به
دسترسی دارند و فیلتر سایتها و محتواهای مجرمانه و مغایر با ارزشها، دیگر
راهی برای جلوگیری از نفوذ به این مطالب نیست.
همین حالا در کشور
روسیه، یک شرکت بازیسازی با کمک نهادهای دولتی، بازی مشابه پوکمون گو
طراحی کرده که پوکمونهایش در مراکز تفریحی و فرهنگی یافت میشوند و
درواقع با این کار، در کنار توجه به علاقهمندی بازیکنان به مسائلی مانند
واقعیت افزوده، یک بازی بومی با هدفهای خودش ساخته تا بدین ترتیب
بازیکنان را از فرصتها و تمایلاتشان محروم نکند و همچنین فرصتهای
بازیسازی را نیز در کشورش ایجاد کند.
با توجه به موضعگیری کارگروه
تعیین مصادیق مجرمانه و تصمیم آنها برای فیلتر کردن بازی پوکمون گو، البته
قطعا پس از ورود قطعی این بازی به کشور که به نظر نمیرسد با موانع موجود
توسط سازندگانش به صورت رسمی انجام شود، همچنین دسترسی حال حاضر
بازیکنندگان ایرانی به این بازی که اغلب راهی را برای دور زدن قوانین و
شکستن سد فیلترها مییابند، باید دید تلاش سازمانها و بازیسازان ایرانی
برای مقابله و رقابت با این بازی چیست.
چند روز پیش سر کلاس استادی بودم یه تکه شعر از مجتبی کاشانی خواند خیلی زیبا بود
خواستم بنویسم شما هم بخونید و استفاده ببرید :
ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
گر نکاری، گلِ من
علف هرز در آن می روید
زحمتِ کاشتنِ یک گل سرخ
کمتر از زحمتِ برداشتنِ هرزگیِ آن علف است.
پ.ن ~ متن کامل شعر به نام ذهن ما :
ذهن ما زندان است،
ما در آن زندانی.
قفل آن را بشکن،
در آن را بگشای
و برون آی از این دخمه ظلمانی.
نگشایی گل من، خویش را حبس در آن خواهی کرد.
همدم جهل در آن خواهی شد،
همدم دانش و دانایی محدوده خویش.
و در آن ویرانی
همچنان تنگ نظر می مانی.
هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است.
ذهن بی پنجره بی پیغام است.
ذهن بی پنجره دود آلود است.
ذهن بی پنجره بی فرجام است.
بگشاییم در این تاریکی روزنه ای
و بسازیم در آن پنجره ای،
بگذاریم ز هر دشت نسیمی بوزد،
بگذاریم ز هر موج خروشی بدمد،
بگذاریم که هر کوه طنینی فکند،
بگذاریم ز هرسوی پیامی برسد.
بگشاییم کمی پنجره را.
بفرستیم که اندیشه هوایی بخورد،
و به مهمانی عالم برود.
گاه عالم را در خود به ضیافت ببریم.
بگذاریم به آبادی عالم قدمی
و بنوشیم ز میخانه هستی قدحی،
طعم احساس جهان را بچشیم،
و ببخشیم به احساس جهان خاطره ای.
ما به افکار جهان درس دهیم
و ز افکار جهان مشق کنیم.
و به میراث بشر، دین خود را بدهیم،
سهم خود را ببریم،
خبری خوش باشیم،
و خروسی باشیم،
که سحر را به جهان مژده دهیم،
نور را هدیه کنیم.
و بکوشیم جهان، به طراوت و ترنم، تسکین و تسلی برسد.
و بروید گل بیداری، دانایی، آبادی
در ذهن زمان.
و بروید گل بینایی، صلح، آزادی، عشق
در قلب زمین.
ذهن ما باغچه است،
گل در آن باید کاشت
و نکاری گل من، علف هرز در آن می روید.
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است!
گل بکاریم بیا
تا مجال علف هرز فراهم نشود.
بی گل آرایی ذهن
نازنین،
نازنین،
هرگز آدم، آدم نشود.
مجتبی کاشانی
در زمان خلافت على علیه السلام در کوفه ، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى در نزدِیک مرد مسیحى پیدا شد. على او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که :((این زره از آن من است ، نه آن را فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام . و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ام ))
قاضى به مسیحى گفت : خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى گویى ؟
او گفت : این زره مال خود من است و در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمى کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد)
قاضى رو کرد به على و گفت : تو مدعى هستى و این شخص منکر است ، على هذا بر تو است که شاهد بر مدعاى خود بیاورى .
على خندید و فرمود:((قاضى راست مى گوید، اکنون مى بایست که من شاهد بیاورم ، ولى من شاهد ندارم ))
قاضى روى این اصل که مدعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.
ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى دانست که زره مال کى است ، پس از آنکه چند گامى پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت ، گفت : این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست ، از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره از على است . طولى نکشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم على در جنگ نهروان مى جنگد.
درباره این سایت